1) قبل از هر چیز، به هر اندازه که میخواهید و لازم میدانید از خودتان، خانواده، تحصیلات و کارتان برای شادانیها بگوئید.
بیتا نگهبان هستم متولد شیراز سال 1356. در رشته اقتصاد تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کردهام و در حال حاضر کارشناس امور بانکی میباشم. حاصل سیزده سال زندگی مشترکم، همراهی همسری مهربان و فهیم و دو فرزند پسر و دختر است.
2) به نظر شما نویسندگی (به ویژه رمان نویسی) یک امر ذاتی (و استعدادی) است و یا با گذراندن دورههای خاص میتوان نویسنده شد یا از آنها استفاده برد؟ در مورد خود شما چطور بوده است؟
نویسندگی حداقل در مورد من بیشتر امری ذاتی بودهاست تا اکتسابی. متاسفانه علیرغم علاقه زیاد به ادبیات و تلاش مستمری که در دوره نوجوانی در زمینه نگارش و یادگیری اصول آن داشتم، به دلایلی در اواخر دوره متوسطه از فعالیت در این زمینه باز ماندم. تحصیل در رشتهای جدی و در فضایی بسیار متفاوت از ادبیات و بلافاصله پس از فارغالتحصیلی فعالیت در حوزه امور مالی و بانکی، هر کدام به تنهایی کافی بود تا به طور کامل از دنیای لطیف نویسندگی باز بمانم اما به لطف خدا و به کمک حمایتهای همسرم، بعد از پانزده سال دوری دوباره توانستم در مسیری قرار بگیرم که همیشه و هر زمان،در گوشهای دنج از وجودم حسرت آن را میخوردم.
3) سوژهها برای نوشتن یک داستان را چگونه به دست میآورید و چگونه پرورشش میدهید؟
سوژه چیزی نیست که یک نویسنده به دنبالش باشد بلکه این هنر نویسنده است که از میان هزاران هزار واژه و تصویری که لحظه به لحظه در اطرافش دیده و شنیده میشود، بتواند با ظرافت و زیبایی سوژه مناسب را شکار کند. گاهی یک جمله چند کلمهای، صحنهای کوتاه از یک فیلم و یا حتی دیدن روابط آدمهای عادی از پشت شیشه اتاقمان، میشود بهانهای برای شروع یک داستان. پرورش داستان هم بماند به لطف هنر و توانمندی نویسنده.
4) از داستان کتاب آخرتان بگویید. چطور شد که این کتاب را نوشتید؟ آیا زندگی شخص خاصی مد نظرتان بود؟ (در مورد سوژه و موضوعش نیز کمی بیشتر توضیح دهید)
ایده کتاب «گذر از غبار آیینه» زمانی در ذهنم جرقه زد که در حال خواندن کتابی از تاریخ معاصر ایران بودم. ببینید! وقتی شما تاریخ را میخوانید این فقط یک مطالعه ساده نیست بلکه در واقع به شما مجموعهای ارزشمند از فراز و فرودهایی ارائه میشود که خودشان حاصل ذکاوت، رشادت، کیاست و از آن طرف خیانت، رذالت و دئانت بازیگرانی است که تاریخ را شکل دادهاند. این بخش عیان و مبرهن تاریخ است اما نباید فراموش کرد که گوشههایی تاریک از تاریخ همواره کسانی تاثیرگذار و حتی تعیین کننده در اتفاقات گذشته و حتی سرنوشت کنونی ما بودهاند که به واسطه ناشناخته بودن، هرگز اسمی از آنها برده نمیشود. میخواستم این کتاب ادای دِینی باشد به بزرگ مردان و زنانی که لابهلای هیاهو و تلاطمات حوادث و جریانهای سیاسی و اجتماعی گم شدهاند.
5) فکر میکنید مخاطب کتاب شما در چه گروه و ردهای قرار میگیرد (چه از نظر تحصیلی و اجتماعی، و یا حتی ردههای مختلف سنی)؟ به ویژه در مورد کتاب حاضر.
سوال خوبی را مطرح کردید! متاسفانه یکی از آفتهایی که نسل نوجوان و بعضاً جوان ما را تهدید میکند، نه معضل کتاب نخواندن بلکه رو آوردن به رمانهای سطحی با مفاهیم گمراهکننده و با نهایت تاسف، حتی منحرفکننده است. نگاهی به آمار دنبالکنندگان داستانهای عموماً با مضامین عاشقانه در سایتهایی که میتوانند بدون نظارتهای اخلاقی و اصول حرفهای نویسندگی، به انتشار هر گونه مطلبی آزادانه اقدام کنند، بیش از بیش عمق فاجعه را نشان میدهد. فراموش نکنیم که آنچه ما به عنوان تغذیه فرهنگی به نسل جوان کشورمان میدهیم، آینده این کشور را رقم میزند از این رو تمام رسالت و هنر ما نویسندگان این است که در عین پرهیز از سطحی نگری و سطحی نویسی، بتوانیم با زیرکی به نحوی بنویسیم که مخاطب نوجوان و جوان را هم به سمت خواندن کتابهایی با بار معنایی بالاتر و آموزنده جذب کنیم. امیدوارم سوژهای که برای این کتاب انتخاب کردهام بتواند طیف قابل قبولی از سلیقهها را پوشش دهد.
6) چه کسانی ابتدا کتابتان را میخوانند و آیا نظر هم میدهند؟ این موضوع برای شما به عنوان یک نویسنده، چقدر مهم است و روی نظرات آنها تا چه حد حساب میکنید؟
دوستان و همراهان خوبی دارم که اهل مطالعه و قلم هستند. نظرها و بعضاً انتقادات سازندهشان کمک زیادی به من کرده است.
7) برخی معتقدند هرکی در زندگی میتواند یک رمان براساس زندگی خود و اتفاقات پیرامونش بنویسد. آیا اصلا این موضوع درست است و آیا برای شما هم این گونه بوده است؟
من زیاد با این موضوع موافق نیستم زیرا داستان زندگی هرکس در ظرف زمان و مکان خاص و با توجه به فاکتورهای منحصر به فرد، شکل میگیرد که لزوماً ممکن است برای همه جذاب نباشد و یا اساساً حاوی پیام خاصی نباشد.
10) آیا کارهای پاورقی مجازی را در شبکههای اجتماعی دیدهاید؟ نظری در مورد آنها دارید؟
بله اخیراً کارهای منتشر شده از سرکار خانم یثربی را در فضای مجازی دنبال کردهام و عضو چند سایت هستم که در کنار معرفی آثار جدید، داستانهای صوتی را برای مخاطبان اجرا میکنند. هم موجی که خانم یثربی به راه انداختند و اهتمام ایشان به تشویق کتابخوانی، قابل تقدیر بسیار است هم تلاشی که دیگر هنرمندان با استفاده از قابلیتهای فضای مجازی انجام میدهند. به هر صورت فراموش نکنیم که تمام کودکی و نوجوانی ما با قصه راه شب و ظهر جمعه رادیو گذشت.
11) کمی هم از علاقهتان به آثار دیگر و نویسندگان قدیم و جدید بگویید... با کتابهای منتشر شده تازه چقدر ارتباط دارید و کار چه کسانی را میپسندید.
به واسطه علاقهام به کارهای منتشر شده در شادان و با اطمینان از دقت و حساسیتی که در انتخاب رمان دارد، تقریبا بیشتر کتابهای خانواده بزرگ شادان را مطالعه کردهام اما همواره از طرفداران سرسخت کارهای خانم زویا پیرزاد بودهام. لذت خواندن آثار بزرگانی چون استاد دولت آبادی، اسماعیل فصیح و احمد محمود نیز برایم تمامنشدنی است.
12) دوست داشتید نویسنده کدام کتاب بودید (ایرانی یا خارجی... قدیمی یا جدید)؟
چه سوال سختی!! سخت از این بابت که اساساً مقایسه دو چیز که تفاوتهای ساختاری و ماهوی دارند کار آسانی نیست. سبک نگارش بسیاری از آثار خارجی را ترجیح میدهم و غبطه بر نویسندگانش میخورم از بابت آنکه آنها به زیبایی و ظرافت هرچه تمامتر، صرفا راوی داستان نمیباشند بلکه از هنر و ابزار نویسندگی، برای انتقال ایدئولوژی و جهانبینی مورد نظرشان استفاده میکنند. آرزویی که امیدوارم اساتید و پیشکسوتان در عرصه ادبیات کشور، بتوانند آن را به ما نوآموزان منتقل نمایند.
13) آیا برای یک نویسنده، خواندن رمان (از آثار روز و جدید) را لازم میدانید؟ در مورد کتابهای قدیمیتر و کلاسیک چطور؟
یک نویسنده همانند یک آشپز ماهر به مجموعهای از توانمندیها نیاز دارد تا بتواند محصول قابل قبولی را برای طیف وسیعی از ذائقهها فراهم کند. گاهی اوقات یک دستور پخت ساده مادربزرگ همانقدر اهمیت دارد که وسایل مدرن و داشتن آگاهی از سلیقه و نیازهای نسل امروز و ترکیب این دو قطعاً نتیجه بهتری به همراه خواهد داشت. آگاهی و تسلط بر سبک کلاسیک برای یک نویسنده تازهکار، اساس و بنیان کار است و به روز بودن و داشتن دیدگاه مدرنیته، زیبایی و چشمنوازی کار را تضمین میکند مخصوصاً برای نسل جوان.
14) راستی این روزها (و در کل) خودتان چه میخوانید؟
علیرغم مشغله شدید کاری و مسئولیتهای ناتمام در قبال خانوادهام، هر فرصتی ولو کوتاه را یا به خواندن یا نوشتن اختصاص میدهم. در حال حاضر مشغول مطالعه کتاب «رازوری زنانه» اثر بتی فریدان هستم اما در مجموع، هر چیزی که ارزش خواندن داشته باشد برایم در اولویت است.
15) آیا اتفاق افتاده که با خواندن یک رمان موفق، در خلوت خودتان بگویید که کتاب من خیلی از این اثر بهتر است یا از موفقیت کتابی تعجب کنید؟
صادقانه بگویم ؟! «بله» و در مقابل آثار زیادی نیز بودهاند که برای من، رسیدن به آن سطح از توانایی هم آرزوست و هم انگیزهای قوی تا بتوانم با تلاش و اهتمام خودم را به آن جایگاه برسانم.
16) در اوضاع و شرایط امروز، به نظر شما چه عواملی در موفقیت یک کتاب موثر است؟ نقش و تاثیر ناشر در این میان چقدر است؟
برای نویسندگان تازهکار که مثل یک کودک نوپا به این عرصه قدم گذاشتهاند، بدون کمک و همراهی ناشری توانمند، قابل اعتماد و کارآزموده، هیچ چشماندازی برای پیشرفت متصور نیست و چه ناشری قابل اعتمادتر از شادان؟! البته خلاقیت در تبلیغات و استفاده از فرصت بیبدیلی که در حال حاضر فضای مجازی برای ارائه و معرفی محصولات فرهنگی فراهم کرده است، میتواند به طور قابلتوجهی موثر باشد.
17) آیا مایل هستید در مورد ناشر اثرتان و نحوه کار و رضایتتان اظهار نظر کنید؟
تقدیر این چنین بود که ورود من به دنیای نشر با کمک و همراهی شادان اتفاق بیافتد و از این بابت خوشحالم که با مجموعهای صدیق، شریف و قابل اعتماد همکار شدهام.
18) به نظر شما نوشتن یک رمان تا چه اندازه نیاز به تحقیق یا مطالعه دارد؟
خیلی زیاد!! مطالعه و تحقیق به مثابه ستون و پایههای یک بنا هستند که اگر نباشند تصور ماندگاری برای آن بنا، سخت خواهد بود. من به شخصه در نوشتن کتابی با مضمون تقریباً تاریخی، به شدت نیازمند مطالعه دقیق و یادداشتبرداری از کتابهای قدیمی و مجموعه خاطرات و سفرنامه ها بودم تا بتوانم به درستی اِلمانها و فضاسازی مرتبط با آن دوران را برای خواننده تصویر سازی کنم که این مهم بدون مطالعه و تحقیق امکانپذیر نمیشد.
19) پس از انتشار اولین کتابتان چه حس و حال خاصی داشتید؟ کمی خودمانیتر و صادقانه و غیر کلیشهای پاسخ دهید.
صادقانه بگویم که اگر در زندگیام چند لحظه تاریخی و ماندگار داشته باشم بیاغراق یکی از آنها زمانی بود که از شادان نمره قبولی گرفتم. این همان لحظهای بود که توانستم ثابت کنم هیچ عاملی نمیتواند مانع رسیدن انسانها به آرزوهایشان شود.
20) اگر جوانی علاقه مند از شما برای نویسنده شدن کمک و راهنمایی بخواهد، برای او چه حرف غیر تکراریای دارید تا کمکش کند؟
توصیه میکنم با آگاهی، به دور از احساسات زودگذر و زیر نظر اساتید مجرب وارد این عرصه شوند تا استعداد و تواناییهایشان در مسیر صحیح و حرفهای قرار گیرد. زیاد بخوانند و زیادتر بنویسند. هیچ معجزهای به اندازه انگیزه و پشتکار اثربخش نخواهد بود.
21) از رقابت با دیگر نویسندگان امروز چه احساسی دارید؟ آیا اصلا حس رقابتی در میان نویسندگان رمان وجود دارد؟ این احساس در میان نویسندگان شادان هست؟
همین که در خانواده بزرگ شادان به عنوان عضوی کوچک پذیرفته شدهام برایم مایه مباهات و اسرفرازی است و امیدوارم شادان با برگزاری نشستهای صمیمانه میان نویسندگان این مجموعه، بتواند تعامل و هماندیشی میان اعضای خانوادهاش را ارتقاء دهد. امری که به مراتب عالیتر و والاتر از ایجاد رقابت میان نویسندگان است. اگر بپذیریم که هر اندیشهای در سبک و سیاق خود منحصر به فرد و قابل احترام است، رقابت جای خود را به تعالی اندیشه میدهد.
22) بسیاری از رمان خوانها عقیده دارند که نویسنده بودن در مجموعه شادان یعنی سبک و سیاق خاص. و شادانیها نسبت به آثار منتشره در زمینه رمان متفاوت هستند... نظر شما چیست؟ آیا این حرف صحیح است؟
شادان متفاوت است چون من پیش از آنکه نویسنده شادان باشم، برای سالهای متمادی از منظر یک خواننده آثار این انتشارات را ارزیابی می کردم و بیاغراق بگویم از دید بسیاری از خوانندگان حرفهای، شادان و کتابهای مجموعهاش خاص و برگزیدهاند که شاید مهمترین دلیل مباهات من از پذیرفته شدن جهت همکاری با شادان نیز همین خاص بودن آثار پذیرفته شده توسط شادان باشد.
23) آیا فکر میکنید این تعریف برای مخاطبین شادان هم برقرار است؟... یعنی آنها نیز خاص و متفاوت هستند؟
بدون شک همینطور است! میگویند «مستمع،صاحب سخن را برسرِ ذوق آوَرَد». به بیان دیگر این ذکاوت و دقیقبینی خوانندگان و توقع بالای آنها بوده است که سطح رمانهای منتشر شده توسط شادان را به این صورت تعالی داده است.
24) در نوشتن به سوژه بیشتر اهمیت میدهید یا زبان و نوع نوشتار؟ هر کدام چقدر اهمیت دارند؟
سوژه و شیوه نگارش دو بال پرواز هستند که بدون یکی، پریدن ناممکن است. اگر نویسنده را به مجسمه ساز تشبیه کنیم، سوژه به مثابه شکل و فضای کلی مجسه بوده و شیوه نگارش، چکشکاری و قلمزنیهای ظریف برای طراحی خطوط و سایههای مجسمه است. اگر سوژه به درستی و زیرکی انتخاب و طرحریزی نشود، تناسب اجزای مجسمه مناسب نخواهد بود و اگر ظرافتها به درستی روی مجسمه اجرا نگردد، نتیجه دلچسبی نخواهیم داشت.
25) تعریف شما از رمان عامه پسند چیست؟... آیا آثار خود را با مخاطب عام میدانید؟
این اصطلاح رمان «عامه پسند» چیزی شبیه به اصطلاح «فیلم فارسی» است که علیرغم منتقدین زیادی که دارد هیچ نقدی نتوانسته از محبوبیت آن کم کند. وقتی مخاطب یک کتاب از قشر تحصیل کرده تا نسل پیش از ما و حتی افراد میانسال را شامل میشود، چطور میشود به این سبک رمان گفت عامه پسند؟!
26) صحبت دیگر... یا حرف آخر برای هرکس که صلاح میدانید.
فرصت با ارزش است زندگی کوتاهتر از این است که بیهوده هدر رود اگر باور داشته باشیم واژههای «نمیتوانم» و «نمیشود» در زندگی معنا ندارند. و در آخر............ با عشق زندگی کنید که اساس و بنیان آفرینش بر عشق بنا شده است.
سه شنبه, 14 ارديبهشت 1395 20:24
بیتا نگهبان: هر فرصتی ولو کوتاه را یا به خواندن یا نوشتن اختصاص میدهم
سرکار خانم «بیتا نگهبان» امسال با رمان «گذر از غبار آینه» نخستین اثرش در انتشارات شادان در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران حضور دارد. به بهانه چاپ این اثر و آشناشدن بیشتر شما با این نویسنده، گفتوگویی با ایشان ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید...